کتاب عشق روی پیاده رو

Eshgh Rooye Piade-ro
کد کتاب : 28418
شابک : 978-6002291165
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 140
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 27
زودترین زمان ارسال : 26 اردیبهشت

معرفی کتاب عشق روی پیاده رو اثر مصطفی مستور

کتاب « عشق روی پیاده رو» نوشته مصطفی مستور توسط نشر چشمه منتشر شده است.
کتاب عشق روی پیاده‌رو توسط نویسنده خوب کشورمان مصطفی مستور نوشته شده‌است. این کتاب در سال ۱۳۷۷ توسط انتشارات رسش به چاپ رسید. این کتاب مانند بسیاری از آثار مصطفی مستور مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه است. کتاب عشق روی پیاده‌رو در بردارنده‌ی دوازده داستان کوتاه و دلنشین است. این دوازده داستان عبارتند از «دو چشم‌خانه‌ی خیس»، «مثل یک قاصدک»، «بعد از ظهر سبز»، «شب‌های یلدا»، «مردی که تا زانو در اندوه فرو رفت»، «عشق روی پیاده‌رو»، «آرزو»، «چند خط کج‌ وکوله بر دیوار»، «آن مرد داس دارد»، «هل من محیص؟»، «زلزله» و «مهتاب».

تمامی این داستان‌ها درون مایه‌های تقریبا یکسان دارند‌. تمامی داستان‌ها، به شیوه خود از عشق می‌گویند. اما عشق در هرکدام از این داستان‌ها متفاوت است. عشق برای هر فرد تعریف خاص و ویژ‌ه‌ای دارد. به همین دلیل دشوار است که به یک تعریف واحد از عشق برسیم‌‌‌. از نگاه برخی افراد عشق، احساسی فرا انسانی و از نگاه دیگر افراد عشق احساسی صرفا انسانی است. زمانی که سخن از عشق به میان آید محال است که واژه‌هایی مانند خداوند و غم به خاطر نیایند. دلیل این تداعی این است که خداوند سرچشمه عشق است. هر چه ما به معنی عشق آن را می‌شناسیم از خداوند است. غم نیز جزئی از عشق است، غم از دست دادن معشوق. تعدادی از داستان‌های این مجموعه خیالی و تعدادی دیگر خاطرات کودکی خود نویسنده هستند‌. این خاطرات آنقدر شیرین و دلنشین هستند که انسان می‌تواند خود جای شخصیت‌ها تصور کند. عشق احساسی است که کمتر کسی می‌تواند به صورت حقیقی آن درک کند. زمانی که خداوند از روح خود درون کالبد انسان دمید، به اون عشق لایزال خود را نیز هدیه داد.

کتاب عشق روی پیاده رو

مصطفی مستور
مصطفی مستور، زاده ی سال ۱۳۴۳، داستان نویس، پژوهشگر و مترجم ایرانی است. مستور در اهواز به دنیا آمد. او در سال ۱۳۶۷ در رشته ی مهندسی عمران از دانشگاه شهید چمران اهواز فارغ التحصیل شد و دوره ی کارشناسی ارشد را در رشته ی زبان و ادبیات فارسی در همان دانشگاه گذراند. مستور نخستین داستان خود را در سال ۱۳۶۹ نوشت و در همان سال در مجله ی کیان به چاپ رساند. او نخستین کتاب خود را نیز در سال ۱۳۷۷ با عنوان «عشق روی پیاده رو» که شامل ۱۲ داستان کوتاه است، به چاپ رساند.
قسمت هایی از کتاب عشق روی پیاده رو (لذت متن)
دلم آشوب می شود. چه قدر باید کار کرد. چه قدر کار ناتمام مانده است. شب ها چند طلعت مجبورند صدای نفس های چند حیدر را تا صبح بشنوند؟ چارقد چند نرگس پاره شده است که باید دوخت؟ فکرهای چند کوکب شب ها باید از اعماق خاطره ها بگذرد تا به سطح سرد گور شوهر برسد؟ سنگینی شب چه قدر بر سینه ی ننه گلی درنگ خواهد کرد و چه وقت طلعت، دیگر زنده در گور جهالت نمی خوابد؟ چه قدر کار ناتمام مانده است. باید برنامه ریزی کنم. باید جلسه و کارشناس و قانون و تبصره و نظم و حوصله و بخش نامه و هزار مزخرفات دیگر داشته باشم. همین جوری که نمی شود. می بینی سرفراز! حالم خیلی بد شده است. اوضاعم هیچ خوب نیست. مسئله دار شده ام. باید بروم استعفا بدهم. من به درد کار اجرایی نمی خورم. فکر می کنم باید روحم را مثل بادکنک باد کنم تا گنده شود. یا شاید هم بگذارمش توی فریزر تا یخ بزند. این طوری بهتر است. خیلی احمق شده ام سرفراز. عین یک هالو. پاک خل شده ام. گیج شده ام: عفت خدایی. مشک آب. صخره. چرخ. عرش خدا. یک تکه سنگ. چرخ. چرخ. آتیه ی بهتر. لوله کشی. معتمدی. تکه های اندوه. حاجت مرادی. حرمت طبیعت. حوصله. طرح. تبصره. قانون. چرخ. چرخ. چرخ. و ناگهان سیل. مشق خط خورده ی هستی. سید فلاح. نماز میت. ننه گلی. وسعت عشق ضرب در عمق مظلومیت. باید انتخاب کنم.