1. خانه
  2. /
  3. بلاگ
  4. /
  5. نگاهی به کتاب «سه تفنگدار» اثر «الکساندر دوما»

نگاهی به کتاب «سه تفنگدار» اثر «الکساندر دوما»

The Three Musketeers

رمان «سه تفنگدار» را می توان یکی از نخستین آثار در ژانری در نظر گرفت که تأثیرگذاری زیادی بر آثار پس از خود داشت.

کتاب «سه تفنگدار» اثر «الکساندر دوما»، متعلق به جنبش «رمانتیسیسم» در نظر گرفته می شود. «رمانتیسیسم» جنبش و دوره‌ای ادبی بود که از اواخر قرن هجدهم تا اواسط قرن نوزدهم در اوج قرار داشت. آثار برجسته در این جنبش، شامل کتاب «بلندی های بادگیر» اثر «امیلی برونته»، کتاب «فرانکنشتاین» اثر «مری شلی»، و کتاب «داغ ننگ» اثر «ناتانیل هاثورن» می شود. 




رمان ها در سنت ادبیِ «رمانتیک»، اغلب داستانی مربوط به گذشته را روایت می کردند و به شکل معمول، بر یک رویداد تاریخیِ خاص تمرکز داشتند. این رویداد تاریخی در داستان «سه تفنگدار»، ماجرای «محاصره لا روشِل» است. به علاوه، رمان های «رمانتیک» اغلب با جزئیات به وضعیت عاطفی و روابط عاشقانه‌ی پروتاگونیست خود می پرداختند. این ویژگی ها نیز به شکل آشکار در کتاب «سه تفنگدار» نمود دارد.

رمان ماندگار «الکساندر دوما» همچنین یکی از مشهورترین نمونه ها از ژانری در داستان های اروپایی است که با نام «Swashbuckler» (به معنای «شمشیربه‌دست») شناخته می شود. این گونه از رمان ها معمولا پروتاگونیست هایی اخلاق‌مدار و ماهر در نبرد را به تصویر می کشند که در مأموریتی برای نجات فردی دیگر (اغلب کاراکتری مؤنث) یا برای گرفتن انتقام هستند. رمان «سه تفنگدار» را می توان یکی از نخستین آثار در این ژانر در نظر گرفت که تأثیرگذاری زیادی بر آثار پس از خود داشت. از مشهورترین آثار در این ژانر می توان از کتاب «جزیره گنج» اثر «رابرت لویی استیونسون»، کتاب «کاپیتان بِلاد» اثر «رافائل ساباتینی»، و کتاب «زندانیِ زِندا» اثر «آنتونی هوپ» نام برد.

کتاب «سه تفنگدار» داستان مردی جوان به نام «دارتانیان» است که آرزو دارد به یک «تفنگدار» تبدیل شود. او در آغاز رمان، محل زندگی‌اش را ترک می کند و به پاریس می رود تا خود را به مشاور ارشد پادشاه و سردسته‌ی تفنگداران معرفی کند. «دارتانیان» پس از رسیدن به پاریس و ملاقات با فرد مورد نظرش، سفر خود برای تبدیل شدن به یک «تفنگدار» را آغاز می کند. 


بسیاری از مردم شهر چون زنان و کودکان را می دیدند که در طول کوچه ها می گریزند و درآستانه‌ی درِ منازل ایستاده‌اند و فریاد می کشند و می نالند، در پوشیدن زره و جوشن شتاب می کردند؛ و نیزه و تفنگ به دست می گرفتند و به سوی مهمانخانه‌ای به نام «فرانک مونی‌یر» می رفتند که در مقابل آن، افراد زیادی گرد آمده بودند و لحظه به لحظه بر تعداد آن ها افزوده می شد. در آن زمان، ترس و وحشتِ بی‌جایی بر مردم حاکم بود و روزی نمی گذشت که در دفتر وقایع شهر، رویدادی نوشته نشده باشد. اعیان و اشراف همواره در جنگ بودند. «کاردینال» با پادشاه و امرای او نزاع می کرد، و اسپانیا با همه، یعنی با اسیران و «کاردینال» و پادشاه در جدال دائمی بود.—از کتاب «سه تفنگدار» اثر «الکساندر دوما»




وفاداری

«دارتانیان» پس از پیوستن به «تفنگداران» و حضور در یک نبرد در کنار آن ها، با همرزمان خود دوست می شود. آن ها در نبرد به موفقیت می رسند و تجربه هایشان، رابطه‌ای دوستانه را میان آن ها به وجود می آورد که بر اساس وفاداری دوطرفه میان اعضای گروه شکل گرفته است و منفعت گروه را مهم‌تر از منفعت شخصی قلمداد می کند. این نگرش، در شعار مشهورِ «دارتانیان» و دوستانش خلاصه می شود: «همه برای یکی، یکی برای همه.» این عبارت به معنای قربانی کردنِ فردیت در میان اعضای گروه نیست، اما میزانی مشخص از مسئولیت‌پذیری جمعی را مطالبه می کند. از اعضای گروه انتظار نمی رود که همیشه رفتاری فداکارانه داشته باشند، اما میزانی از فداکاری در مواقع لازم از آن ها مورد انتظار است.

نمونه های زیادی از این نگرش در سراسر رمان به تصویر درمی آید. در بخش های مختلف، «دارتانیان» و دوستانش وادار به انجام دوئل می شوند. هر وقت یکی از اعضای گروه، حضور در یک دوئل را می پذیرد، بقیه‌ی افراد گروه به کمک می آیند و در نبرد شرکت می کنند. هر وقت یکی از «تفنگداران» یا خود «دارتانیان» میزانی قابل‌توجه از پول را به دست می آورند، همیشه آن را میان سایر اعضای گروه، بر اساس نیازهای شخصی‌شان، تقسیم می کنند. 




افتخار

افتخار و دلاوری، مفهومی بنیادین در شیوه‌ی زندگی «تفنگداران» به شمار می آید. آن ها فقط دست به کارهایی می زنند که به عقیده‌ی خودشان، دلاورانه است و تمام تلاش خود را می کنند تا این احساس افتخار و دلاوری آسیبی نبیند. با این حال، گاهی سخت می توان متوجه شد که چه کاری دلاورانه است و چه کاری اینگونه نیست. مشخص است که خوب جنگیدن در نبرد، یکی از روش های «تفنگداران» برای کسب افتخار به حساب می آید. این نکته در صحنه‌ای به شکل مشخص به تصویر کشیده می شود که «دارتانیان» و دوستانش صبحانه می خورند و همزمان در مقابل سِیلی خروشان از سربازان انگلیسی که به دژ آن ها هجوم برده‌اند، می جنگند. 

اما در رمان «سه تفنگدار»، کسب افتخار همیشه مسیری سرراست و مشخص ندارد و روایت در بسیاری از اوقات، توجه مخاطبین را به این موضوع جلب می کند که چه کاری را می توان «دلاورانه» به حساب آورد. مفهوم «افتخار» در داستان، به واسطه‌ی نوع نگاه جامعه به فرد تعریف می شود—به این معنا که میزانی مشخص از پذیرش و تأیید اجتماعی (به‌خصوص از طرف افراد صاحب قدرت) لازم است تا به مفهوم «افتخار» معنا ببخشد. به عنوان نمونه، «تفنگداران» موفق به کسب افتخار در نبرد می شوند چون افراد پیرامون آن ها پذیرفته‌اند که این کار آن ها، ارزشمند و دلاورانه است. اما گاهی اوضاع پیچیده‌تر می شود و «افتخار» و «اخلاق» کاملا دور از یکدیگر به نظر می رسند. در اینگونه از شرایط، «دارتانیان» معمولا تلاش می کند تا به جای انجام کاری که افتخار را به همراه می آورد، کاری را انجام دهد که به نظرش از نظر اخلاقی درست است. اگرچه «دوما» به تمجید از «افتخار» می پردازد، اما تلاش می کند که هرگز آن را با «اخلاق» یکی در نظر نگیرد. 


قدرت

طبقه و جایگاه اجتماعی، عاملی تأثیرگذار در سراسر داستان «سه تفنگدار» است. شکاف میان طبقات اجتماعی را می توان از طریق توجه به رابطه‌ی میان «تفنگداران» و خدمتکاران‌شان، و حتی میان خود «تفنگداران» مشاهده کرد. با این حال، بزرگترین شکاف اجتماعی در رمان، میان پادشاهان و مردم تحت سلطه‌ی آن ها است. «دوما» در کتاب «سه تفنگدار»، قدرت های حاکم را در قالب افراد و تشکیلاتی خودخواه به تصویر می کشد که حاضرند به خاطر امیال و خواسته های شخصی، تمام قلمرو پادشاهی خود را درگیر جنگ و ستیزه کنند. 

«دارتانیان» در چندین نقطه از داستان به این موضوع فکر می کند که چگونه مسیر زندگی خودش و دوستانش تا حد زیادی به واسطه‌ی امیال و خواسته های دو یا سه فرد قدرتمند تعیین می شود. رمان «سه تفنگدار» به این صورت، انتقادی تند را از پادشاهی های قدرتمند و نزاع های بی‌پایان آن ها ارائه می کند. 


پس از آن، کاغذی را که از پیش حاضر، و به شکلِ شمشیر امضا کرده بود، به فرزندش داد، او را بوسید و دعای خیر در حق او کرد. مرد جوان پس از بیرون آمدن از اتاق پدر، به خدمت مادر رسید و او را با نسخه‌ی مرهم منتظر خود دید، چنان مرهمی که بنا بر نصایح پدر، حتما برای او لازم می شد. این وداع، گرم‌تر و طولانی‌تر از آن یکی بود. البته نه به این دلیل که پدرش او را دوست نداشت، زیرا فرزند منحصربه‌فردِ او بود، بلکه از آنجا که او در زمره‌ی مردان به حساب می آمد و سزاوار مردان نبود که با هم به نرمی رفتار کنند. اما برخلاف آن، این بار وداع با زن، و به‌ویژه با مادر بود.—از کتاب «سه تفنگدار» اثر «الکساندر دوما»




اسرار

در رمان «سه تفنگدار»، گذشته هیچ وقت مدفون باقی نمی ماند. چندین کاراکتر مهم در داستان، رازهایی بزرگ از گذشته‌ی خود را به همراه دارند. در انتهای رمان، این اسرار برملا می شوند و کاراکترهایی که در تلاش بودند تا رازها را مخفی نگه دارند، در وضعیتی دشوارتر از قبل قرار می گیرند. اگرچه رمان، حفظ اسرار را به شکل کامل رد نمی کند (چون برخی اسرار سیاسی مشخص در طول روایت مخفی باقی می مانند)، اما نشان می دهد که مخفی نگه داشتن هویت به عنوان یک راز، باعث شکل‌گیری آشوب در زندگی فرد خواهد شد. کتاب «سه تفنگدار» را همچنین می توان رمانی درباره‌ی اعتماد کردن به دیگران در نظر گرفت؛ کاراکترهایی که تا پایان نمی پذیرند که به دیگران اعتماد کنند، با پایانی خوش مواجه نمی شوند. 





مقالات مرتبط با "نگاهی به کتاب «سه تفنگدار» اثر «الکساندر دوما»"
آثار ناتمام نویسندگان بزرگ
آثار ناتمام نویسندگان بزرگ

در طول تاریخ ادبیات، نویسندگان برجسته‌ی زیادی بوده‌اند که نسخه های ناتمام آثارشان پس از مرگ آن ها پیدا و منتشر شده است.

برترین نویسندگان در ادبیات کانادا
برترین نویسندگان در ادبیات کانادا

در این مطلب به شکل خلاصه با برخی از بزرگترین نویسندگان کانادایی آشنا می شویم که آثارشان، گواهی بر قدرت و تأثیرگذاری «ادبیات کانادا» در سطح جهان بوده است.

نکاتی از کتاب «شرق بهشت» اثر «جان استاین‌بک»
نکاتی از کتاب «شرق بهشت» اثر «جان استاین‌بک»

کتاب «شرق بهشت»، نام و بخش عمده‌ی پیرنگ خود را از داستان «هابیل و قابیل» الهام گرفته است.

کتاب «جایی که عاشق بودیم»: در روشنایی عشق
کتاب «جایی که عاشق بودیم»: در روشنایی عشق

با این که داستان، آغازی تاریک و تشویش‌آور دارد، اما کتاب «جایی که عاشق بودیم» مخاطبین را به سفری پراحساس و جذاب همراه با می برد.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "نگاهی به کتاب «سه تفنگدار» اثر «الکساندر دوما»" ثبت می‌کند