چه می شد اگر - وای، در حال حاضر و بدون هیچ توضیحی - تعدادی از ما به راحتی ناپدید می شدیم؟ آیا تعدادی از ما ناگهان متلاشی می شدیم؟ آیا بعضی دیگرمان، یک پا جلوتر از دیگری، همان طور که قبل از وارونه شدن دنیا انجام می دادیم، پیش می رفتیم؟ این همان چیزی است که شهروندان گیج شده میپلتون، که بسیاری از همسایگان، دوستان و عاشقان خود را در رویدادی به نام خروج ناگهانی از دست دادند، باید بفهمند. زیرا از زمان وقوع آن هیچ چیز مثل قبل نبوده است - نه ازدواج، نه دوستی، نه حتی روابط بین والدین و فرزندان.
کوین گاروی، شهردار جدید میپلتون، می خواهد روند بهبودی را تسریع بخشد، تا حس امید و هدفی دوباره به جامعه آسیب دیده خود بیاورد. خانواده خود کوین در پی این فاجعه متلاشی شده است: همسرش، لوری، برای پیوستن به یک فرقه بومی که اعضای آن عهد سکوت کرده اند رفته است. پسرش تام نیز کالج را رها کرده و به دنبال پیامبری به نام هالی وین رفته است. فقط دختر نوجوان کوین، جیل، باقی مانده است، و او قطعا دانش آموز شیرین رتبه برتر سابق نیست. کوین می خواهد به او کمک کند، اما حواسش به رابطه رو به رشدش با نورا دورست، زنی که تمام خانواده اش را در ۱۴ اکتبر از دست داد و هنوز از این فاجعه در حال فروپاشی است، پرت می شود، حتی در حالی که تلاش می کند فراتر از آن حرکت کند و شروعی جدید داشته باشد.
نویسنده این کتاب با قلب، هوش و توانایی کمیابش برای روشن کردن مبارزات ذاتی زندگی معمولی، رمانی شگفت انگیز و تأمل برانگیز درباره عشق، ارتباط و از دست دادن نوشته است.
کتاب The Leftovers