استلا هرجا میرود، کتاب میخواند. حتی وقتی دارد با برادر کوچولویش، سام، در یک روز قشنگ کشفهای کوچولو و جالب میکند، یا لانهای ضد گرگ برای فرد میسازند، یا با هم برای پیک نیک به دریاچهی سوسن میروند و قورباغههایی میگیرند که کتهای مخمل سبز پوشیدهاند. استلا لذت داستانخوانی و شعرخوانیاش را با برادرش سهیم میشود: در کتاب حشراتش برای سام به دنبال کرمهای ابریشم میگردد؛ از کتاب دیگری طرز تهیهی سوپ سنگ را پیدا میکند؛ و شعری را از حفظ در مورد خرگوشهای گرسنه میخواند.
کتاب استلا برایم داستان می خوانی