از گرد توصحرا نمیگیرد نشان، برگرد توفان نمییابد تورا، دیوانه جانا برگرد آهستهتر، این شور بی هنگام، بازی نیست ای قطره از این ناودان خونچکان، برگرد این کشتی آشفته آخر طعمهی موج است دریا نمیبخشد تورابی بادبان، برگرد باران به ماشلاق زد -ای ناخدا - تا صبح از گردهای این موجهای بی امان برگرد پایان توجز گریههای شرمساری نیست ای حرف ناسنجیده از روی زبان برگرد
کتاب حبس سکوت