نمی خواهی ببینی خواب های مرغ و ماهی را -
و تعبیرش شروع تازه از یک صبحگاهی را /
بیا از دفتر خود خاطرات تلخ را خط زن -
و شب هایی که آورده به افکارت سیاهی را /
تو هم یک غزنه آغوشی، تو هم یک کابل آوازی -
بخوان با من سرود دختر بلخی - فراهی را /
تو روح بامیان و تاک های مست پروانی -
در آغوشت نمی گیری سر بی سرپناهی را