انسان موجودی است بی نهایت که خود نمونه ی کامل پروردگار خویش است؛ از این رو در تمام ابعاد نهایتی برای انسان متصور نیست؛ در راستای کمال هر چه پیش رود افق های تازه ای پیش روی اش باز می شود و هر پنجره ی کمال خود به هزاران روزنه ی دیگر راه دارد و بدین سان نهایتی برای این رفتن نیست و این خود همان حجاب های تو در توست که تا رسیدن به خدا از آنها یاد شده؛ هفتاد هزار حجاب ظلمت، هفتاد هزار حجاب نور؛ اکنون اگر بدین سودا که راه را نهایت نیست تلاش را یکسره واگذاریم بهتر است یا این که در راه قدم گذاشته و به سودای بی نهایت سوی حقیقت گام برداریم؟ به قطع، قدم نهادن در راه و برگرفتن اندک از این اقیانوس بهتر است از واگذاردن جمله ی تلاش ها! این سخنان کوتاه علی علیه السلام درباره ی برادر خدایی اش اشارتی است زیبا و داستان گونه بدین لطیفه! برخی مصداق این اشارت را سلمان و برخی ابن تیّهان و دیگر یاران او شمرده اند؛ و برخی آن را تنها نگارگری تابلویی از اوصاف مردی خدایی دانسته اند؛ هر چه که هست گرفتن اندک از آن صفات و خصایل بهتر است از واگذاردن جملگی.