این اثر با دغدغه فرار «مهرآور» نوجوان ۱۴ ساله (شخصیت اصلی داستان) از زندان قجری آغاز میشود. مهرآور پس از فرار، برای دور شدن از خطر دستگیری، به قصد دیدار مادربزرگ، راهی ولایت «پایاب» روستای آباء و اجدادی خودش میشود. در طی راه و در خود مقصد با چندین مشکل کوچک و بزرگ مواجه میشود. برای حل آنها از پای نمینشیند و در طول داستان جوهرهی شخصیت پویا و سازنده خودش را برای فائق آمدن بر آن گونه مسائل نشان میدهد؛ اما سرانجام شیرینی برای نوجوان قصه رقم میخورد مهرآور در پایان داستان به روستای مادربزرگش میرسد؛ روستایی که با کم آبی و خشکی قنات روبهرو شده و از خشکسالی رنج میبرد. او با نذر وقفی که در نظر میگیرد سهی از درآمد مزرعه را برای آبادی قنات خشکیده مزرعه مادربزرگش بکار میگیرد و نتیجه پشتکارش را به بهترین وجه میبیند.
کتاب مادربزرگ منتظر است