در سرزمین وارونه پرنسس صورتی به دیدن گیسوکپکی و پسرعمویش، جک می رود تا شب باهم فیلم تماشا کنند. جک به جای تنقلات، لوبیای پاستیلی می آورد. ایی! پرنسس لوبیای پاستیلی را از پنجره بیرون می اندازد. اما خیلی زود درخت لوبیای پاستیلی سحرآمیزی از زمین سبز می شود. بچه ها از آن بالا می روند و توی آسمان خوراکی های خوش مزه پیدا می کنند! ناگهان سروکله ی غول خرگوشی پیدا می شود! هی هو ها هنم هانار! یعنی بچه ها چه طور از دست غول خرگوشی فرار می کنند؟
بقیه ی داستان هایی سرزمین وارونه راهم بخوانید!
کتاب جک و لوبیای پاستیلی