هدهد در پاسخ مرغان که از او راه میپرسیدند و از دشواریهای سفر میهراسیدند، از شیخ صنعان سخن گفت و داستان عشق شورانگیز او را بازگو کرد.
مرغان وقتی از سرنوشت شیخ صنعان آگاه شدند و ماجرای حیرتزای وی را شنیدند به خود بازآمدند و همه یکسره برای رسیدن به کعبه مراد، آمادگی و فداکاری خویش را به سوگند موکد ساختند.
(برگرفته از متن کتاب)