بالاخره مدرسه فریدر خیلی خوشحال است که به مدرسه می رود ولی وقتی عاقبت روز موعود فرا میرسد همه چیز به طرز وحشتناکی خراب از آب در می آید اول ریختن مارمالاد روی لباس های ،نویش بعد گم شدن قیف شادی اش و بعد هم بسته بودن در مدرسه بعد گوله گوله اشک ریختن چقدر خوب است که فریدر مامان بزرگ را دارد؛ چون آخرسر با بودن او اولین روز مدرسه بهترین روزی می شود که آدم داد میزند می تواند تصور کند
ماجراهای فریدر و مامان بزرگ تمامی ندارد! ما در بزرگی که همپای خوبی برای شیطنت های نوه اش است.
کتاب فریدر داد می زند،مامان بزرگ بیشتر داد می زند!