یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود
توی یک شهر قشنگ
توی ساحل، با شن طلایی رنگ
کنار اسکله و قایق و تور و بادبان
دختری بود بازیگوش و مهربان
اسم اون بود ماریان