داستانسرایی را در نظر بگیرید. داستانهایی که زاییده تخیل گوینده هستند، ممکن است شنونده را به زمان و مکان دیگری ببرند. این داستانها اطلاعات و معنایی حیاتی ارائه میدهند. ما به معنای واقعی کلمه یک داستان را احساس میکنیم، زیرا مغز ما مجموعهای از موادشیمیایی را آزاد میکند که آنها را در هیپوکامپ ما رمزگذاری میکند. اکنون، میدانیم هرچه محتوای احساسی قویتر باشد، حافظه داستان نیز قویتر است. توانایی ساختن کامل داستانی خارج از ذهن انسان، بهمنظور انتقال احساسات، عواطف، ایدههای مهم و دانش مشترک، فقط یکی از ظرفیتهایی است که ما برای درک جهان به شیوهای مشترک و زیباییشناختی ایجاد کردهایم. داستانسرایی واکنشهای شدید عصبی در مغز ما ایجاد میکند که باعث میشود با ایدههایی که در حال انتقال است و فرد گوینده ارتباط برقرار کنیم. محققان در سال 2010، در دانشگاه پرینستون، با استفاده از دستگاه تصویربرداری مغز آنچه را در مغز قصهگوها و شنوندگان اتفاق افتاد مشاهده کردند. آنها بهطورخاص، به فعالیت فضایی و زمانی توجه کردند: مکان و زمانیکه فعالیت در مغز رخ داد. آنها نقشهای از آن فعالیت برای فرد سخنگو تهیه کردند. سپس، آن نقشه را روی فعالیت مغزی شنونده تطابق دادند. نتیجه را حدس بزنید. آنها پی بردند فعالیت مغز گوینده با فعالیت مغزی شنونده همراه بود.