"هلیکوپتر در یکی از دورافتادهترین نقاط قطب شمال در حال پرواز بود؛ در نقطهای که زور آفتاب در هیچ زمانی به یخها نمیرسید. هلیکوپتر از بالای چند ایگلو رد شد و کمی آنسوتر بر لایههای یــخ فـــرود آمــد. چند خانـــوادهای که آنجـــا زنــدگی میکردند، فقط همینقدر میدانستند دولتهایی که هرکدام قسمتی از قطب شمال را از آن خود میدانند، با همکاری هم در آن نقطه، ساختمانی بر پا کردهاند که بعضی میگویند یک آزمایشگاه است و بعضی میگویند یک پایگاه نظامی و بعضی میگویند یک پایگاه فضایی..." در این کتاب داستان زندگی انسانها و رباتهای آدمنما در هزاران سال بعد و جهانهای موازی روایت شده است.
کتاب از قطب آغاز می شود و 2 داستان دیگر