جهان سر به سر حکمت و عبرت است، چرا بهرهی ما همه غفلتست؟
لشکر توران به ایران یورش آورد. سیاوش برای جنگ با دشمن تورانی به سوی مرز ایران و توران رفت. افراسیاب از در آشتی وارد شد. شاهزادهی ایران پیمان آشتی را پذیرفت. کیکاووس، شاه ایران، از این پیمان برآشفته شد و از سیاوش خواست جنگ بیدرنگ آغاز شود. سیاوش شکستن پیمان را دور از جوانمردی دانست و از فرمان پدر سرپیچی کرد. پس دیگر در ایران جایگاهی نداشت. شاه توران رندانه به شاهزادهی ایران پناهندگی سیاسی داد و سیاوش در غروبی غمبار رهسپار سرزمین بیگانه شد. چه راز و رمزی در این داستان از شاهنامه هست؟ باید آن را دوباره خواند، منتها این بار همانطور که در شاهنامهی حکیم ابوالقاسم فردوسی آمده است.
کتاب شاه میهن پناه دشمن