کلمات پلاستیکی، کریستال هایی هستند که نظم بینابینی دنیای زبان روزمره ما را شکل می دهند دنیای شیح مانند رسانه ها و آنچه که در علائم خوب شده اند نیزه شبیه این جهان بینابینی هستند؟ به عبارتی انسان دیگر در زبان قابل شناسایی نیست. او دیگر نمی تواند از خود نمایشی واقعی ارائه کنده اکنون زبان در این شرایط شهودی مبهم برای خود به قدرتی مبدل شده است که با دستان نامریی مردم را در چنگال خویش می گیرد و آنان را وا می دارد به جاهایی بروند که نمی خواهند به محض این که سعی می کنند یکدیگر را درک کنند و در مورد کاری به توافق برسند تحت سلطه جنون مفاهیم عمومی قرار می گیرند. صداهای فراوان کلمات آنان را مسحور می کند؛ در نتیجه ناتوانی در شناساندن خود هر آنچه که افراد با یکدیگر خلق می کنند نشانه ای از نبود درک دوسویه است که بیش از آنکه با مصائب واقعی بشر منطبق باشد. با تهی بودن این واژگان و مفاهیم ظالمانه انطباق دارد؛ بنابراین باید رنج جدیدی به همه ناملایمات نوع بشر افزوده شود.
کتاب کلمات پلاستیکی