کتاب وقتی موهای بابا فرار کردند

When Dad's Hair Took Off
کد کتاب : 150835
مترجم : زهرا صنعتگران
شابک : 978-6228337043
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 72
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2023
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 دی

برنده‌ی نشان کلاغ سفید کتابخانه‌ی مونیخ

برنده‌ی جایزه‌ی Leselotse

برنده‌ی جایزه‌ی LUCHS

معرفی کتاب وقتی موهای بابا فرار کردند اثر یورگ موله

تازه‌ترین کتاب ادامه ماجرای موهایی است که از اینکه همه‌اش روی سر بابا آویزان باشند خسته شدند و می‌خواهند بروند دنبال کار و زندگی خودشان.

موها قدیمی‌ترین دوستان بابا بودند...
برای همین این کتاب، ماجرای بامزه و خنده‌داری است برای وقتی که دوستانمان بی‌خبر غیبشان می‌زند.

موها خیلی تیز و فرزند، تا بابا سمتشان می‌رود قایم می‌شوند...
این داستان پر از تصویرسازی‌های بگرد و پیداکن است، برای بچه‌هایی که کشف قصه از توی تصاویر را دوست دارند.

بابا از رفتن موهایش غمگین است اما برای پیداکردنشان حتی توی قفس شیر هم می‌رود...
شاید بد نباشد اگر کتاب را برای کسانی بگیریم که با پشتکار و جستجوگرند.

بازی موش‌وگربه‌ی موها از آریزونا تا بلغارستان و منهتن ادامه پیدا می‌کند...
یک ماجراجویی متفاوت برای بچه‌ها و بزرگ‌ترهایی که عاشق سفرند.

شاید بابا یک روز موهایش را پیدا کند، موهای خود خودش را...
این کتاب درباره‌ی چیزهای مهمی مثل دلتنگی، پشتکار، پذیرش، نیاز به استقلال و بازگشت حرف می‌زند.

کتاب وقتی موهای بابا فرار کردند

یورگ موله
یورگ موله (Jörg Mühle) (متولد فرانکفورت در سال 1973) یک تصویرگر مستقل و نویسنده کتاب های کودکان است. او در Hochschule für Gestaltung Offenbach am Main و در École nationale supérieure des arts decoratifs در پاریس تحصیل کرد.موله با کتاب هیئت مدیره Nur noch kurz die Ohren kraulen؟ (به انگلیسی توسط Gecko Press با عنوان Tickle My Ears منتشر شده است) که بیش از شصت هزار نسخه در آلمان به فروش رسیده و به شش زبان ترجمه شده است.
نکوداشت های کتاب وقتی موهای بابا فرار کردند
یک پرستار گفته این کتاب را برای بچه‌هایی که توی بیمارستان بستری‌ هستند و باید موهایشان را کوتاه کنند، می‌خواند تا حال‌ آن‌ها «با ساختن قصه‌های خنده‌دار» بهتر بشود. یک معلم گفته بعد از خواندن این موش‌وگربه‌بازی بامزه‌ بین موها و بابا، بچه‌ها کلمه‌ها و جمله‌های جدیدی یاد می‌گیرند و کتاب‌خوان‌های ماهرتری می‌شوند. این‌طوری می‌توانند ضرب‌المثل‌ها، کنایه‌ها و حرف‌های رمزی آدم‌بزرگ‌ها را راحت‌تر بفهمند. یک مامان هم توی بخش نظرات یک سایت‌ کتاب‌خوانی درباره‌ی این کتاب نوشته کتاب به‌دردبخوری بود چون بچه‌ام دیگر کچل‌مان نمی‌کند که چرا بابابزرگش مو دارد ولی موهای پدرش ریخته‌اند. یک روان‌شناس فکر می‌کند این کتاب به ما کمک می‌کند تا بفهمیم گاهی حتی دوست‌های خیلی قدیمی ما که همه‌جا با هم بوده‌ایم تصمیم می‌گیرند بروند. شاید دل‌مان خیلی برای آن‌ها تنگ بشود اما بعضی وقت‌ها کاری از دست آدم بر نمی‌آید. تازه، از کجا معلوم؟ شاید هم روزی دوستان‌مان برگشتند!

قسمت هایی از کتاب وقتی موهای بابا فرار کردند (لذت متن)