یک داستان معمایی هیجان انگیز.
«کانستبل» با در هم تنیدن معما، فانتزی، اسطوره شناسی و رئالیسم، رمانی مهیج خلق کرده است.
یک داستان «سفر در زمان» استرالیایی بدیع.
مغازه قدیمی، بسته و خالی بود. پنجره هایش تخته پوش شده و لا به لای درزهایش، علف هرز روییده بود. «سیدی» مکث کرد و خیره شد. فکر این که در زمان و زندگی متفاوتی در آن ساختمان بوده، عجیب و غریب بود.
«سیدی» لرزید و در جایش تکان خورد. همین که دستش را به طرف مجسمه یادبود دراز کرد تا تعادلش را حفظ کند، حفره ای به سیاهی قیر دورش را گرفت. باد در گوش هایش پیچید، زوزه اش با جیغ هشدارآمیز کلاغ آمیخت. «سیدی» مبهوت ماند و افتاد.
شروع و پایان همیشه یک جور است؛ همیشه همین حالا است؛ بازی، داستان، معما، قایم باشک، زاغ از اینجا آمده؛ اینجا مال زاغ است و زاغ کاری با تو دارد.