کتاب سرزمین زاغ

Crow Country
کد کتاب : 20354
مترجم :
شابک : 978-6008869542
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 245
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 12 آذر

برنده جایزه شورای کتاب کودک استرالیا سال 2012

معرفی کتاب سرزمین زاغ اثر کیت کانستبل

کتاب «سرزمین زاغ» رمانی نوشته «کیت کانستبل» است که نخستین بار در سال 2011 به چاپ رسید. «الی» که دختری سیزده ساله به نام «سیدی» دارد، خانه خود در «ملبورن» را می فروشد و به همراه دخترش به شهری دورافتاده به نام «بروت» نقل مکان می کند. «الی» در این شهر احساس راحتی می کند—جایی که تابستان های دوران کودکی اش را در آن گذرانده است—و دوباره با «دیوید»، دوست پسر سابقش، وقت می گذراند. در همین حال، «سیدی» حلقه ای از سنگ های بزرگ و عجیب را کشف می کند که حکاکی هایی کهن روی آن ها نقش بسته است. خیلی زود، زاغی سخنگو در برابر «سیدی» ظاهر می شود که به او هشدار می دهد: «اینجا جایگاه زاغ است.» پس از این اتفاق، «سیدی» در زمان به گذشته سفر می کند تا از حقیقت پیرامون مرگ مردی بومی پرده بردارد که زمانی تلاش کرد جلوی نابودی سرزمین مقدس خود را بگیرد.

کتاب سرزمین زاغ

کیت کانستبل
کیت کانستابل (متولد 1966) نویسنده استرالیایی است. اولین رمان او "خواننده همه آهنگ ها" بود، اولین بار در مثلث "Chanters of Tremaris". بعداً توسط The Sealess Water و The Tenth Power دنبال شد.کانستبل در Sandringham، ملبورن به دنیا آمد. در سن شش سالگی، خانواده وی به دلیل کار پدرش به عنوان خلبان، به پاپوآ گینه نو نقل مکان کردند.او در دانشگاه ملبورن در رشته هنر/ حقوق ثبت نام کرد. وی مدرک خود را در هفت سال به پایان رساند و به طور پاره وقت در مشاغل مختلف مشغول به کار شد. او به دنبال کار درآمد که برای...
نکوداشت های کتاب سرزمین زاغ
An exciting mystery.
یک داستان معمایی هیجان انگیز.
School Library Journal School Library Journal

Constable interweaves mystery, fantasy, mythology, and realism into a compelling novel.
«کانستبل» با در هم تنیدن معما، فانتزی، اسطوره شناسی و رئالیسم، رمانی مهیج خلق کرده است.
Booklist Booklist

An original Aussie time-travel tale.
یک داستان «سفر در زمان» استرالیایی بدیع.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب سرزمین زاغ (لذت متن)
مغازه قدیمی، بسته و خالی بود. پنجره هایش تخته پوش شده و لا به لای درزهایش، علف هرز روییده بود. «سیدی» مکث کرد و خیره شد. فکر این که در زمان و زندگی متفاوتی در آن ساختمان بوده، عجیب و غریب بود.

«سیدی» لرزید و در جایش تکان خورد. همین که دستش را به طرف مجسمه یادبود دراز کرد تا تعادلش را حفظ کند، حفره ای به سیاهی قیر دورش را گرفت. باد در گوش هایش پیچید، زوزه اش با جیغ هشدارآمیز کلاغ آمیخت. «سیدی» مبهوت ماند و افتاد.

شروع و پایان همیشه یک جور است؛ همیشه همین حالا است؛ بازی، داستان، معما، قایم باشک، زاغ از اینجا آمده؛ اینجا مال زاغ است و زاغ کاری با تو دارد.