کلسن شاید نخستین کسی بود که به صورت نظام مند نظریه خودگردانی را که بر پایه اجتماع بنا شده است، به چالش کشید: «از دیدگاه یک جامعه شناس، مردم در تقسیم بندی بر اساس تفاوت های ملیت، دین و اقتصاد، بیش تر خودشان را به صورت ترکیبی که از گروه های متفاوت به وجود آمده به نمایش می گذارند، تا یک گروه به هم پیوسته و هماهنگ». او چیزی را که شومپتر «مفهوم کلاسیک» می نامید، با قدرت تمام رد کرد: «افزون بر این، آرمان منافع عموم ارجح بوده است و منافع یک گروه را القا می کند. بنابراین، احزاب از رسیدن به آرمان انسجام منافع همه اعضای مجموعه بدون تفاوت دین، ملیت و طبقه یا هر چیز دیگر عاجزند.»