لودلوم بیش از هر نویسنده ی هیجان انگیز دیگری، شگفتی را در رمان هایش ایجاد می کند.
اگر روز بعد مجبورید به سر کار بروید، هرگز رمان لودلوم را شروع نکنید
کارمند دستش را عقب کشید و گفت هی تو حرفم را شنیدی سه دلار دیگر بدون پول چیزی به تو نمیدهم. دوبلین :گفت فقط یک دلار دارم سرم از درد منفجر میشود...» و با سرعتی خارق العاده خود را از روی پیشخان جلو کشید و جعبه کوچک را قاپید فروشنده سعی کرد آن را پس بگیرد اما دوبلین آن را محکم نگه داشت. آنها کشمکش و تقلا کردند و جعبه ای پر از شکلات را به زمین انداختند تابلو کوچک طبقاتی و ویتامینها را سرنگون کردند. صاحب داروخانه از دفتر فریاد زد: «ادلی آن را ول کن دارو را به او بده . دستش را به سوی تلفن دراز کرد.