طبیعت سراسر هنر است اما سر آن بر تو مکشوف نیست
اتفاق وتصادف همه طرح و هدایت است که از دیده ها پنهان است
و ناموزونی ها جمله هماهنگی هاست، که هنوز شناخته نشده است
و شرو بدی های جزئی در نظام کل همه خیر محض است
و به رغم غروری که آدمی ر فرا گرفته است
و به رغم این عقل خطاکار پر چون وچرا
یک حقیقت، چون آفتاب روشن است
و آن این است که هر چه هست همه در جای خود نیکوست
معانی در کلمات نیست
در سکوتی است که بین آن ها است
کلمات دانسته ها را در برمی گیرند
اما کیست، جز سکوت
که سهم ما از اسرار نادانسته ادا کند؟