که می آید از ساز پیر نوازنده یی
نغمه ی دلنشینی
-ساز آکاردئون-
و شادی و اندوه با هم در آنست
انگار می گوید از عشق و غم هاش
و می بندد و می گشاید چشمان خود را
با پره هایی که در ساز او می شود باز و بسته
و گویی که دنیاست
آکاردئون
و در خلوت کوچه هایش
بیکران نه با چشم֯ دیدار
-در کهکشان ها-
نوازنده یی پیر، بی خستگی می نوازد
هی می کند باز و بسته
پره ها را