که می آید از ساز پیر نوازنده یی نغمه ی دلنشینی -ساز آکاردئون- و شادی و اندوه با هم در آنست انگار می گوید از عشق و غم هاش و می بندد و می گشاید چشمان خود را با پره هایی که در ساز او می شود باز و بسته و گویی که دنیاست آکاردئون و در خلوت کوچه هایش بیکران نه با چشم֯ دیدار -در کهکشان ها- نوازنده یی پیر، بی خستگی می نوازد هی می کند باز و بسته پره ها را