کتاب چون بوی تلخ خوش کندر

Chon Booye Talkh
(زندگی نامه ی فرهاد مهراد)
  • 225,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: ماهی ماهی
    نویسنده:
کد کتاب : 34697
شابک : ‏‫‬‭‬‭978-9642093120
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 304
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 7
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب چون بوی تلخ خوش کندر اثر وحید کهندل

"چون بوی تلخ خوش کندر" اثری است به قلم "وحید کهندل"، که در آن "زندگی نامه ی فرهاد مهراد" را با نگاه به ابعاد مختلف فکری وی، به رشته ی تحریر درآورده است. "وحید کهندل" در مقدمه ی این اثر ابراز داشته که "چون بوی تلخ خوش کندر"، به دنبال نگاه به زندگی فرهاد به عنوان یک انسان است، نه فقط یک آرتیست که در موسیقی، تحسین فراوانی را از آن خود نموده است. سوالات بسیاری درباره ی زندگی شخصی "فرهاد مهراد" مطرح است که برخی از آثار پیشین منتشر شده پیرامون زندگی وی، نه تنها به این سوالات پاسخ نداده اند، بلکه به شبهه ها دامن زده و سوالات جدیدتری را نیز در ذهن خواننده ایجاد کرده اند. برای برطرف شدن این شبهات و همچنین آشنایی با برخی از جنبه های پنهان زندگی "فرهاد مهراد"، "وحید کهندل" اقدام به نگارش کتاب "چون بوی تلخ خوش کندر" نموده است.
قصه ی زندگی "فرهاد مهراد" از کودکی هایش آغاز می گیرد و در خلال سال های کودکی و جوانی، علاقه ی او به موسیقی و استعداد ذاتی او در این زمینه، در جای جای اتفاقات زندگی اش خودنمایی می کند. "وحید کهندل" در "چون بوی تلخ خوش کندر" یادداشت های به جا مانده از این هنرمند محبوب را نیز جمع آوری نموده و حاشیه نویسی ها، عکس ها و پوسترهای چند اجرا از وی را نیز در کتاب آورده است. داستان های کوتاهی که به شکل پیوسته از زندگی "فرهاد مهراد" ذکر شده، روحیات، مطالعات، دیدگاه های اجتماعی، خلقیات و ارتباطات وی با انسان های دیگر و مهم تر از همه دغدغه های "فرهاد مهراد" را به خوبی در این کتاب هویدا می کند.

کتاب چون بوی تلخ خوش کندر

قسمت هایی از کتاب چون بوی تلخ خوش کندر (لذت متن)
فرهاد کودکی آرام و کنجکاو بود . بنا به روایات خانوادگی ، رفتار او در سالهای کودکی فراتر از سن و سالش به نظر می رسید . او کودکی بود بسیار حساس و دقیق ، اما چون کوچکترین عضو خانواده به شمار می آمد ، کمتر جسارت پیدا میکرد خودش را مطرح کند . فرهاد می گوید در سال های کودکی به او کم توجهی می کردند و مدام متهم می شد که از بزرگترها تقلید می کند . مادرش می گوید : شب ها دوست داشت برایش قصه بگویم . روزی به مهمانی رفته بودیم . شب موقع خوابه برایش قصه ی بچه ای را تعریف کردم که در مهمانی به حرف بزرگترها گوش می داد و بی ادبی می کرد . وقتی قصه تمام شد ، فرهاد گوش هایش را گرفت و گفت : "من هیچی نشنیدم!"