ما خاطرات ناب یک دیواریم -
که از سنگ نه... از خاک نه -
با اشک چشم جوانی -
بالا رفته است -
و هر روز جوانانی پای همین دیوار دراز می شوند -
و گوششان از زمین کر می شود -
ما دست های خسته درختیم -
که الماس در انگشتانش لانه کرد -
و هیج فرصتی برای میوه دادنش نمانده -
ما خواب ماهی کوچکی هستیم که بعد از تولدش کوسه شد...