کتاب حاضر داستانی برگرفته از افسانه قدیمی ایرانی به نام «افسانه ملک ابراهیم و اسب پری پیکر» است که با زبانی ساده و روان بازنویسی شده است. در داستان می خوانیم: «پادشاهی در یمن مریض بود، دکترها آمدند و تشخیص دادند که هم چشمش درد می کند، هم اینکه شکمش. یکی از دکترها گفت، باید کسی را بفرستید به چین در پای قصر پادشاه چین یک باغچه کوچکی است، قدری از خاک آن باغچه را بیاورید، به چشمش بمالید، قدری هم آب در آن بریزید و بدهید بخورد، هم چشمش و هم شکمش معالجه می شود. پادشاه سه پسر داشت؛ که یکی از آن ها «ملک ابراهیم» بود».
کتاب افسانه ی ملک ابراهیم و اسب پری پیکر