اگر کسی را با تمام وجود دوست نداشته ای هنوز پر و بال انسانی تو کامل نشده است. صرفا یک انسان بالقوه هستی. عاشق شدن تجربه ی حالتی از ذهن است که دگردیسی یافته است. تو زنده ای و سرشار از احساسات. چنین چیزی در طول زندگی یک بار رخ می دهد. خیلی خوشحالم که می شنوم قلبت گشوده شده است. بگذار گشوده باشد، اگرچه ممکن است دردناک باشد. از دوست داشتن می هراسیم، می هراسیم که طرد شویم. می هراسیم که جدی گرفته نشویم، یا بازی داده شویم؛ می هراسیم که بی دفاع باشیم، و گاهی به خودمان اعتماد نداریم. باور نداریم واقعا می توانیم کسی را دوست بداریم...
کتاب برف در تابستان آرامش نسیمى خنک در تابستان داغ را برایم به اومغان مى آوَرَد! وقتى از درگیرى هاى بى حاصل روزمره آشفته اى این کتاب به تو مى گوید که آرامش چقدر نزدیک است فقط باید بخواهى و دست دراز کنى! تلاشها وابستگى هاى ما در شلوغى هاى شهر براى چیست؟ مگر هدف غایى انسان از کسب مال و جاه ما رسیدن به شادى و آرامش نیست؟ این کتاب به ما مى گوید که این راه اشتباه است و به جاى آن باید به درون پناه برد و به خود بازگشت زیرا شادى و آرامش آن جاست در وجود خودِ ما…