جهل وقتی است که من چیزی را ندانم و این ندانستن من ممکن است در کاری که می کنم و سامان اجتماعی ای که پدید می آورم موثر واقع شده باشد. سوء نیت وقتی است که نیت پاکی ندارم. به اجمال می گویم که ما فقط در دو حالت سوء نیت نداریم؛ یکی وقتی که نیت ما کشف حقیقت است؛ دیگری وقتی که نیت ما کاهش درد و رنج کلی انسان هاست. هر نیتی را که مصداق یکی از این دو نباشد، به درجات مختلف، می توان موردی از سوء نیت دانست. خطا وقتی است که نمی دانم، اما نمی دانم که نمی دانم. در خطا، چیزی را حق می دانم که حق نیست؛ چیزی را به مصلحت می دانم که به مصلحت نیست. وضع خطا از وضع جهل هم دشوارتر است. جهل درواقع یک جهل است، اما خطا دو جهل است و به همین لحاظ قدمای ما خطا را جهل مرکب یا جهل مضاعف می نامیدند. در جهل، آدمی می گوید، من نمی دانم که الف، ب است یا نیست. اما در خطا می گوید، می دانم که الف، ب است. درحالی که فی الواقع چنین نیست. یعنی هم نمی داند الف، ب نیست و هم نمی داند که نمی داند الف، ب نیست.
علامه ملکیان. نگاه بسیار اخلاقی و انسانی به موضوعات اجتماعی داره قلم و زبان شیوا و قشنگی داره و از اطاله کلام به دوره . پیشنهاد میکنم بخونید . لذت میبرید حتما
علامه ملکیان!