1. خانه
  2. /
  3. کتاب باغ وحش اساطیر

کتاب باغ وحش اساطیر

نویسنده: احسان رضایی
3.8 از 1 رأی

کتاب باغ وحش اساطیر

Mythology Zoo
انتشارات: امیرکبیر
٪15
60000
51000
معرفی کتاب باغ وحش اساطیر
داستان های مربوط به حیوانات در ادبیات و فرهنگ ما نقش ویژه‌ای دارند. این داستان ها به ما درباره یک دنیای جدید و جذاب پرده برمی‌دارند. آنها به ما قصه هایی را می‌گویند که در آن حیوانات به صورت انسانی رفتار می‌کنند و در معاملات روزمره شرکت می‌کنند. این داستان ها معمولا شامل یک پیام آموزشی هستند که به خواننده یادآور می‌شود که باید به حقوق حیوانات احترام بگذارد.

قصه‌هایی که خیلی وقت است دیگر برای جوک ساختن هم کسی سراغ نمی‌رود، همچنان در خاطرات ما زنده است. این کتاب نقش آن داستان ها را در یادمان ما به خوبی بازگو می‌کند. این کتاب با استفاده از قصه‌های حماسی و هیجان انگیز، خواننده را به گذشته‌ای دور میبرد و با دنیای جادویی حیوانات آشنا می‌کند.

با وجود اینکه حیوانات معمولی را می‌توان در باغ‌وحش و مستندهای تلویزیونی نیز دید، اما این کتاب تصمیم گرفته است تمام تمرکز خود را بر روی حیوانات افسانه‌ای بگذارد. حقایق علمی را کنار گذاشته و به دنبال حقایق داستان های قدیم میرود. این دسته از حیوانات، در دنیای افسانه ها قدرت جادوئی دارند و با قدرت و شجاعت خود به دست آورده‌هایشان پایبند مانده‌اند.

این کتاب علاوه بر سرگرم کردن خواننده، گامی به سوی حفظ حقوق حیوانات نیز برمیدارد. با خواندن این قصه های فراموش نشدنی، خواننده به فکر فرو خواهد رفت و درک خواهد کرد که حقوق حیوانات نباید نادیده گرفت.
درباره احسان رضایی
درباره احسان رضایی
احسان رضایی متولد 1356 در تهران است. او روزنامه نگار، منتقد ادبی و سردبیر مجله‌ی «کاغذرنگی» است و با نشریات مختلفی همکاری کرده و سابقه‌ی دبیری تحریریه‌ی هفته‌نامه‌ی «همشهری جوان» را دارد. او سال 1391 به خاطر ستون یادداشت در هفته‌نامه‌ی «همشهری جوان» پرخواننده‌ترین خبرنگار حوزه‌ی کتاب شد. رضایی در رادیو هم برنامه‌های ادبی متعددی اجرا کرده‌است.
قسمت هایی از کتاب باغ وحش اساطیر

آنها سه تا بودند خواهر بزرگتر اسمش بود ،آل داداشش چال بود و ته تغاری خانه هم حبه انگور آن سومی که کلا توی با قالیها بود و صبح تا شب می نشست پای تلویزیون آل و چال اما هر روز از صبح اول وقت بشور و بیاب و میز و هیزم جمع کن و اجاق را روشن نگه دار و خلاصه هزار جور کار و گرفتاری را دست تنها انجام میدادند مادر پدری که نداشتند دوست و رفیق هم همین طور هیچ کس با آنها بازی نمیکرد نه فلفلی نه قلقلی نه مرغ زرد کاکلی و حتی کره الاغ که خدا که یورتمه میرفت توی کوچه ها هرکس به آنها میرسید مختصر جیغی میکـ رویش را میکرد آن طرف و میدوید و میرفت یک روز نشستند با هم جلسه کردند تا عقل هایشان را بریزند روی هم و ببینند باید دقیقا چه نوع خاکی به سرشان کنند.

مقالات مرتبط با کتاب باغ وحش اساطیر
آشنایی با «اسطوره» و دلایل اهمیت آن
آشنایی با «اسطوره» و دلایل اهمیت آن
ادامه مقاله
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب باغ وحش اساطیر" ثبت می‌کند