داستان پسر نوجوانی که با مادرش زندگی می کند و از زمانی که پدرش آن ها را رها کرده، یعنی سال ها پیش که او کودکی بیش نبوده دچار مشکلات روحی و جسمی ناخوشایندی شده که هنوز هم او را رها نکرده اند. او به طور مرتب به پزشک معالجش مراجعه می کند، هرچند اصلا از محیط آن جا و لحظاتی که باید در آن سپری کند دل خوشی ندارد، اما باید از تنش، اضطراب و زندگی دروغینی که برای خودش دست و پا کرده است رها شود تا بتواند زندگی آرامی را تجربه کند…
کتاب طعم سیب زرد