کتاب فروغ ابدیت

Forough-e Abadiat
تجزیه و تحلیل کاملی از زندگی پیامبر اکرم (ص)
کد کتاب : 51299
شابک : 978-9640913772
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 1047
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1984
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 37
زودترین زمان ارسال : 11 آذر

معرفی کتاب فروغ ابدیت اثر جعفر سبحانی تبریزی

کتاب "فروغ ابدیت" به قلم "جعفر سبحانی تبریزی"، اثری است که "تجزیه و تحلیل کاملی از زندگی پیامبر اکرم (ص)" را ارائه می‌دهد. کتاب‌ها و رساله‌های زیادی درباره زندگی پیامبر اسلام (ص)، بزرگ‌ترین پیشوای انسان‌ها نوشته شده است، اما اکثر آنها به یکی از این دو صورت می‌آیند: یا کتاب به صورت گاه‌شماری و اشاره به اتفاقات تاریخی است که فاقد دلیل و انگیزه در رخ دادن حوادث مربوط به جهان اسلام است و نیز نتایج و ثمرات آن بیان نشده است. یا اینکه به نام یک اثر پژوهشی، یک سری حدس‌های بی اساس و اجتهادات غیر منطقی به عنوان قضاوت با بیان اتفاقات، آمیخته شده است و یک تاریخچه در اختیار علاقه مندان به تاریخ اسلام قرار گرفته است.
اما کتاب "فروغ ابدیت" به قلم "جعفر سبحانی تبریزی"، شرح حال روشن و پرکششی را از حیات پربار پیامبر بزرگ اسلام (ص) ارائه کرده است که با نگارشی سلیس و شیوا و بر پایه‌ی معتبرترین اسناد تاریخی اسلام نوشته شده است. یکی از امتیازات مهم کتاب این است که فقط به ذکر وقایع تاریخی بسنده نمی‌کند. بلکه نویسنده‌ سعی نموده تا علت رخدادهای مختلف و پیامدهای آنها را تحلیل نماید؛ به این ترتیب هدف نهایی کتاب که یادگیری از تاریخ است، به طور کامل ادا شود. یکی دیگر از ویژگی های قابل توجه این کتاب این است که "فروغ ابدیت" کاملا با حقایق تاریخی شیعه انطباق دارد و عاری از افسانه‌ها و خرافه‌هایی است که با دستان پلید شیادان به زندگی رهبران بزرگ اسلام افزوده شده است؛ در قسمتی که مورخان سنی و شیعه با هم اختلاف نظر دارند، "فروغ ابدیت" نظرات نویسندگان شیعه را با حقایق تاریخی روشن می‌کند و هرگونه نگرانی یا مشکلی در مورد حقانیت اندیشه‌های شیعه برطرف می‌کند.

کتاب فروغ ابدیت

جعفر سبحانی تبریزی
آیت اله جعفر سبحانی تبریزی در 28 شوال المکرم 1347 هـ.ق (20 فروردین 1308 ش) در تبریز در خانواده علم و تقوا و فضیلت دیده به جهان گشود. آیت اله حاج شیخ جعفر سبحانی پس از فراغت از تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه مرحوم میرزا محمود فاضل به فراگیری متون ادب پارسی پرداخت و کتابهای گلستان و بوستان و تاریخ معجم و نصاب الصبیان و ابواب الجنان و ... را فراگرفت. در 14 سالگی رهسپار مدرسه علمیه طالبیه تبریز گردید. از اساتید ایشان می توان به آیت اله روح اله خمینی و حاج شیخ حسن نحوی و میرزا محمدعلی مدرس خیابانی صا...
قسمت هایی از کتاب فروغ ابدیت (لذت متن)
«ابرهه» سرمست باده انتقام و پیروزی خود بود و از شهوت رانی و خوش گذرانی فروگذار نبود. وی به منظور تقرّب و جلب توجه شاه حبشه، کلیسای با شکوهی در «صنعاء» ساخت که در زمان خود بی نظیر بود. سپس نامه ای به این مضمون به «نجاشی» نوشت: «ساختمان کلیسا در دست اتمام است و در نظر دارم که عموم سکنه یمن را از زیارت کعبه منصرف سازم و همین کلیسا را مطاف عمومی قرار دهم». انتشار مضمون نامه، واکنش بدی در میان قبایل عرب پدید آورد؛ حتی شبی، زنی از قبیله «بنی افقم» محوطه معبد را آلوده ساخت. این عمل که کمال بی اعتنایی و تحقیر و عداوت اعراب را به کلیسای ابرهه نشان می داد، حکومت وقت را بسیار عصبانی کرد. از طرف دیگر هر چه در آرایش و زینت ظاهری معبد می کوشید، به همان اندازه علاقه مردم به کعبه شدیدتر می گشت. این جریان ها سبب شد که «ابرهه» سوگند یاد کرد که کعبه را ویران کند. برای همین منظور لشکری آماده ساخت و پیلان جنگنده را پیشاپیش سپاه خود قرار داد و مصمم شد خانه ای را که قهرمان توحید (ابراهیم خلیل) نوسازی کرده بود از بین ببرد. سران عرب، موقعیّت را حساس و خطرناک دیدند و یقین کردند که استقلال و شخصیت ملّت عرب در آستانه سقوط است و پیروزی های گذشته «ابرهه» آنان را از هر گونه تصمیم سودمند بازمی داشت. با این وصف برخی از سران غیور قبایل که در مسیر ابرهه قرار گرفته بودند، با کمال شهامت مبارزه کردند؛ مثلا «دو نفر» که یکی از اشراف یمن بود، با سخنرانی های آتشین، قوم خود را برای دفاع از حریم کعبه دعوت کرد، ولی چیزی نپایید که سپاه بی کران ابرهه، صفوف متشکل آنان را درهم شکست. پس از آن «نفیل بن حبیب» دست به مبارزه شدیدی زد، او هم طولی نکشید که با شکست مواجه گردید و خود «نفیل» اسیر شد و از ابرهه تقاضای عفو کرد.

«ابن اثیر» می نویسد: تاجری به نام «عفیف» وارد مسجد الحرام شد و از اجتماع و عبادت یک جمعیّت سه نفری کاملا در شگفت ماند. دید پیامبر با خدیجه و علی علیه السّلام مشغول پرستش خدایند. خدایی که مردم آن منطقه، پرستش او را فراموش کرده اند و به «خدایان» پیوسته اند. وی برای تحقیق، با عموی پیامبر (عباس) ملاقات کرد و آنچه را دیده بود، به وی گفت و از حقیقت امر پرسید. وی گفت: نفر نخست مدعی نبوت و پیامبری و آن زن، همسر وی خدیجه و نفر سوم فرزند برادرم علی است. سپس افزود: در روی زمین کسی را سراغ ندارم که پیرو این آیین باشد، جز همین سه نفر.