نگارنده معتقد است که مطالعه ویژگی های بافندگی فرش در مناطق مختلف ایران که در حال حاضر با عنوان های مختلفی مورد توجه دانش آموزان و دانشجویان فرش ایران است، قبل از هر چیز نیازمند مطالعات کافی در سبک شناسی و طبقه بندی آن است. به دیگر سخن سبک شناسی فرش ایران که می تواند عنوان یک کتاب مستقل گردد، باید مقدمه اصلی برای ورود به مبحث ویژگی های فرش بافی در مناطق مختلف باشد. چنین بحثی می تواند ابزار دقیق تری برای بررسی فرش ایران باشد و اساس مطالعات منطقه ای را استوارتر سازد. در این صورت باید به طور دقیق عوامل طبقه بندی فرش به سه گروه عشایری، روستایی و شهری مورد بررسی قرار گیرد. بدیهی است که چنین مطالعه ای نیازمند بررسی تاریخ تمدن، فرهنگ و هنر است. از ساخت و ساز خانه و کاشانه، تا لباس و کفش و ملزومات زندگی، و تا آثار هنری نظیر فرش که به مرور به کالایی اقتصادی مبدل شد و تحت همین شرایط و تحولات، تغییراتی را بر خود دیده. به این ترتیب خواهیم فهمید که چرا برخی از فرش های ایران نظیر همدان و ملایر، اراک و چهار محال و... را باید در گروه فرش های روستایی ایران قرار داد و فرش کرمان، اصفهان، تبریز یا مشهد را در گروه فرش های شهری باف و چرا فرش بلوچ و بختیار و افشار و... در گروه فرش های عشایری ایران هستند و مواردی این چنین. در واقع هر نقطه از سرزمین ایران، ایران بزرگ، تحولاتی را در طول تاریخ بر خود دیده است که جریانات متعددی ازجمله مهاجرت، تهاجم، و وقایع تاریخی بسیاری بر تمدن آن تاثیر گذاشته و فرهنگ آن رنگ و بویی یافته است. چنین تحولاتی حتی بر تخصصی ترین عوامل ساختاری فرش نظیر نحوه پودکشی، ابعاد، و رنگ فرش تاثیرگذار بوده است.