این کتاب داستان دو لاکپشت تنهاست. آقا لاکپشت و خانم لاکپشت. که هرکدام در یک سوی تپهای زندگی میکنند و سرانجام یک روز تصمیم میگیرند به امید پیدا کردن دوستی برای خود از تپه بالا بروند و آن سوی تپه را جستوجو کنند. «قصهی دو تا لاکپشت تنها» روشی است برای قصهگویی و بازی با دستها. در این قصه، یک دست شما یک لاکپشت و دست دیگرتان لاکپشت دیگر میشود. شاید زانویتان هم تپّه باشد.
با استفاده از این کتاب به سادگی میتوان یک نمایش جذاب و شاد را با کودکان تجربه و به تقویت قوهی تخیل آنها کمک کرد.
آقا لاک پشت تنها بود، اتهای تنها. نه دوستی داشت، نه برادری، نه خواهری نه همسری. یک روز صبح که آقا لاک پشت از خواب بیدار شد، با خودش گفت: «این که نشد زندگی!» حوصله اش از تنهایی سر رفته بود.