دلقکی بی صدا و مغمومم، وسط ایستگاه راه آهن در دو دستم سلاح من گیتار، در کلاهم یکی دو نخ بهمن از کنارم عبور می کردی، کارت این بار انقلابی بود در کلاهم به جای یک بوسه، اسکناسی به رنگ آبی بود