یک روز وقتی باب اسفنجی از سرکار به خانه بر میگشت، لوازمی پیدا کرد که مردم دور انداخته بودند. آنها را برداشت و به خانه برد و بعد از آن هر روز چیزهای دیگری پیدا میکرد تا اینکه تصمیم گرفت آنها را جمعآوری و از آنها دوباره استفاده کند ولی همهجا را زباله گرفته بود و باب اسفنجی به تنهایی نمیتوانست آنها را جمعآوری و بازیافت کند تا اینکه یک روز…
باب اسفنجی نخستین مرکز بازیافت را راه میاندازد! اما برای مرکز بازیافت خانگیاش کار بسیار زیادی باید انجام دهد. آیا این مرکز بازیافت به سبزتر شدن محله و شهرش کمکی خواهد کرد؟
کتاب باب اسفنجی دست به کار می شود