بر گستره ی زمین، دریاها از روز ازل خروشیده اند؛ طوفانی شده اند، آرام گرفته اند و باز به انتظار روزی دیگر نشسته اند. هزار هزار سال صدای موج ها در گوش صدف ها و گوش ماهی ها پیچیده است و هزار هزار ماهی روی ساحل ها، جان داده اند. چه کشتی ها که با مسافرانشان، شباهنگام در طوفان ها گم شده اند و چه قایق ها که با ماهیگیرانشان، غروب در بندرگاه ها پهلو گرفته اند. دریاها هرروز آدم ها را دیده اند و داستان هایشان را شنیده اند؛ آن هم با تمام غم هایشان، شادی هایشان، عشق هایشان و یا حتی مرگ هایشان. سرنوشت انسان هایی که همچون موج آرام بودند و یا قصه ی آنان که چون طوفان بی قرار زیستند.