غول غولک یک بچه غول بامزه است؛ با لپ های گل گلی و دوتا شاخ کوچولو روی سرش. او مثل همه ی بچه ها، هم کنجکاو است و هم سربه هوا. در این داستان او همراه مامان غول به بازار می رود. غول غولک در بازار هر چه می بیند، می خواهد. از تفنگ آبپاش گرفته تا الوخشکه، پیراهن ورزشی و چیزهای دیگر. چشمش که به یک دوچرخه ی رنگی رنگی می افتد... نکند خیال دارید همه ی داستان را برایتان تعریف کنم؟ اصلا. این شما و این هم داستان غول غولک.
کتاب غول غولک بهانه می گیرد