در بخشی از این گفتگو کاظم ودیعی دربارۀ پایان دورۀ دانشگاهش میگوید: «در پایان دورۀ دانشگاه، ما چند چیز آموختیم. اول کنجکاوی علمی بود؛ همان کنجکاوی علمیای که به خاطرش در کودکی به ما میگفتند فضول و بعدا فهمیدیم فضولی سرمایۀ مهمی برای یادگرفتن درس است. دوم اینکه متوجه شدیم علوم را باید از پایه و منشأ یاد بگیریم و اگر فقط به اخبار روز توجه کنیم، تجزیه و تحلیلهایمان درست نیست. سومین چیزی که یاد گرفتیم، وطنپرستی بود. استادان ما در دانشگاه تهران به هیچوجه منکر ارزشهای معنوی و مادی وطن نمیشدند و این جزء هویت ملی ما بود».
کاظم ودیعی در این گفتگوها از کتابهایی که منتشر کرده نیز سخن گفته است. در بخشی از این کتاب دربارۀ یکی از کتابهایش میگوید: «من اولین کتاب روش تحقیقم را برای این نوشتم که یک روز آقای دکتر صدیقی در سحن دانشگاه به من رسید و گفت: آقای ودیعی از وقتی پلیکپی شما منتشر شده، نوشتن رسالۀ دانشجوها آسان شده. این را کتابش کنید. گفتم امسال نه. باشد برای سال دیگر. گرفتار دو سه تا کار هستم. گفت: این را جلو بیندازید. خب ایشان مرد محترم و پاکدامنی بود و من خیلی علاقه به او داشتم. بنابراین پذیرفتم و کتاب چاپ شد. یک روز آقای نراقی به من گفت «ساواک تو را احضار کرده». چرا؟ چون من در مقدمۀ کتاب نوشته بودم «اگر تشویقهای آقای صدیقی نبود، این کتاب به این زودی چاپ نمیشد». اتهام من این بود که اسم صدیقی را آوردهام و عضو جبهۀ ملی هستم و پس نمیتوانم رئیس بخش تحقیقات روستایی باشم؛ در حالی که رئیس موسسه خود صدیقی بود ....».
کتاب ملت و حاکمیت