برنامۀ فعلی سازمان ملل و قبل از آن جامعه ملل برای حقوق بشر راه دشواری را با وجود دلسردیهای مکرر در قبال چالشهای متعدد در ۶۹ سال اخیر (از ۱۹۴۵) طی کرده است. موضوع ارتقا و احترام به حقوق بشر زنان نیز از این قاعده مستثنا نیست. از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۹۳ (زمان برگزاری دومین کنفرانس بینالمللی حقوق بشر در وین) نزدیک به ۴۸ سال طول کشید تا جامعۀ بینالمللی به این باور برسد که «حقوق زنان، حقوق بشر است». با پایان جنگ جهانی دوم که فرد بهعنوان موضوع حقوق بینالملل شناخته شد و بهویژه در دهههای اخیر، جنبشی جهانی برای تأکید بر مسائل مربوط به حقوق اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی (نسل دوم حقوق بشر) و حق جمعی (حق توسعه، حق زیستن در صلح، و حق داشتن محیط زیست سالم) که همان نسل سوم حقوق بشر است، سر برآورده و بر تفکیکناپذیری این حقوق از حقوق مدنی و سیاسی (نسل اول حقوق بشر) تأکید دارد و در این میان توجه به حقوق اساسی بشر و آزادیهای بنیادین افراد، به مرور جای خود را باز کرده است. همچنین تقاضای توجه به حقوق انسانی زنان موجب شده است که موضوعات مرتبط با حقوق بشر به شکل جامعتر و به نحو وسیعتری بحث و بررسی شوند و اعتراض به مفاهیم محدود و تنگ نظرانه از حقوق انسانی (که زندگی زنان در آن فرع بر مسائل مربوط به حقوق بشر انگاشته میشود) آغاز شده است. اما اینکه آیا در عمل نیز این روشها کارساز بوده و به بهبود عملی وضعیت زنان دنیا منجر شده است نمیتوان با قاطعیت اظهار نظر کرد، چرا که گزارشها و مستندات منتشرشده از سوی نهادهای مختلف خود سازمان ملل در زمینۀ وضعیت زنان جهان گویای این واقعیت تلخ است که داستان طولانی، تکراری، غمانگیز، ملالآور، و دنبالهدار نقض حقوق بشر زنان کماکان ادامه دارد.
کتاب موازین بین المللی حقوق زنان