«من یه آدم دیگه نیستم. من توام.» «زخمهای عمیق زمین بازی» به رابطهی دونفر از هشت سالگی تا سیوهشت سالگی میپردازد. زمان در طول نمایش مدام به عقب و جلو میرود. داگ و کایلین از دوران ابتدایی و از اتاق پرستاری مدرسه با دردها و زخمهای هم آشنا میشوند و در طی سالها وقتی گاه با چند سال فاصله یکدیگر را میبینند به عمیقتر شدن زخمهایشان پیمیبرند، سعی میکنند تسکین هم باشند و در نهایت برای بهبود هم از هیچ تلااشی فرو نگذارند. نمایشنامه، رابطهی دوستانه و عاشقانهی دو نفر را، با زخم های عمیقی که دارند، نشان میدهد.
کتاب زخم های عمیق زمین بازی