ملک المتکلمین تجلیات جمال محبوب را در آینه آزادی جلوه گر یافته و آزادی را بزرگترین موهبت الهی و کمال مطلوب می دانست، پس او از دلدادگان و عشاق آزادی بود، و خالق خود را در پیکر آزادی پرستش می کرد و آزادی را مبدا و مصدر زیبایی و نکویی می دانست و عقیده مند بود همان طوری که بشر برای حیات جسم محتاج به استنشاق هواست، زندگانی روح هم بدون آزادی مقدور نیست. او عقیده داشت که: کاخ عدالت جز در روی پایه آزادی استوار نگردد و درخت تمدن جز در سایه آزادی رشد و نمو نکند، بسط تمدن جز در زیر پرچم آزادی میسر نگردد و علم و دانش جز در مهد آزادی پرورش نیابد، و ریشه ظلم و ستمگری جز با تیشه آزادی کنده نشود، و فساد اخلاق جز از پرتو نور آزادی رخت برنبندد و تخم حکمت و فلسفه جز در زمین آزادی نروید و مردان بزرگ با شهامت و تقوی جز در هوای آزادی نشو و نما نکند و اصل قانون حقوق بشریت جز در کنف آزادی محفوظ نماند و شرافت و حقوق ملل جز در پرتو آزادی مصون نماند و اصول و احترام و حفظ شئون کانون خانوادگی جز با رعایت آزادی مستقر نشود و پایه ملیت و قومیت بدون رعایت آزادی فردی و اجتماعی مستحکم نگردد و حفظ حیثیت سیاسی اجتماعی و فردی و مصونیت از تجاوز و تعدی و زیستن با تقوی و سربلندی جز در پناه حصن حصین و اصل متین آزادی راه علاجی ندارد. پس به عقیده آن مرد بزرگ آزادی ریشه و پایه تمام آرزوها و اصل اصلاحات سیاسی اجتماعی و فرهنگی است و مادامی که ملتی از نعمت آزادی برخوردار نشود غیرممکن است به مقام تمدن حقیقی و آسایش واقعی نائل شود و راه ترقی و تعالی را پیش گیرد و در ردیف ملل زنده و سرافراز جهان قرار گیرد.