محمدحسن رهی معیری، متخلص به رهی، فرزند محمدحسن خان معیری (موید خلوت) از عموزادگان فروغی بسطامی، غزلسرای بزرگ ایران بود. او در 1288 شمسی به دنیا آمد. در هفدهسالگی به شعر روی آورد و بهزودی شاعری معروف شد. با مجلهی «تهران مصور» و روزنامهی «بابا شمل» همکاری داشت و طنزهای انتقادی و سیاسی و اجتماعی او با نامهای مستعار شاپریون، زاغچه، حقگو و گوشهگیر منتشر میشد. از رهی چند کتاب شعر شامل غزل، قصیده، رباعی، غزل، قطعه و… به جا مانده است. آثار معروف او از این قرارند: «سایه عمر»، «آزاده» و «رهاورد رهی». غزل «حدیث جوانی» از مجموعهی «سایهی عمر» را با هم میخوانیم: «اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام/ خارم ولی به سایهی گل آرمیدهام/ با یاد رنگ و بوی تو ای نوبهار عشق/ همچون بنفشه سر به گریبان کشیدهام/ چون خاک در هوای تو از پا فتادهام/ چون اشک در قفای تو با سر دویدهام/ من جلوهی شباب ندیدم به عمر خویش/ از دیگران حدیث جوانی شنیدهام/ از جام عافیت می نابی نخوردهام/ وز شاخ آرزو گل عیشی نچیدهام/ موی سپید را فلکم رایگان نداد/ این رشته را به نقد جوانی خریدهام/ ای سرو پایبسته به آزادگی مناز/ آزاده من که از همه عالم بریدهام/ گر میگریزم از نظر مردمان «رهی»/ عیبم مکن که آهوی مردم ندیدهام» کتاب باران صبحگاهی، منتخب اشعار رهی معیری، به کوشش امیده صدارات و کمال اجتماعی جندقی گردآوری شده است.
کتاب باران صبحگاهی