آنا داخل آمد و در را پشت سرش بست. همان جا پشت در، روی زمین ولوشد و با صدای آهسته ای گفت: «یعنی همه مون تبدیل به قندیل یخی می شیم؟» کیان و مزدک هم دلشان نمی خواست تبدیل به قندیل یخی بشوند. برای همین فکرهایشان را روی هم ریختند و نقشه ای کشیدند تا یک بار دیگر دنیا را از نابود شدن نجات دهند. البته تنهای تنها هم نه! به کمک قهرمانان قلعه ی اساطیر...