شب که شد مامان اسد گفت : (( اسد جان ؛ وقت خواب است . برو تو تخت خواب بخواب ! )) اسد شلوار خوابش را دور سرش گرفت و گفت : (( من شیرم ! توی تخت خواب نمی خوابم . توی جنگل تاریک بین درخت ها می خوابم .)) و رفت زیر تختش ، توی تاریکی ... شب که شد مامان اسد گفت : (( اسد جان ؛ وقت خواب است . برو تو تخت خواب بخواب ! )) اسد شلوار خوابش را دور سرش گرفت و گفت : (( من شیرم ! توی تخت خواب نمی خوابم . توی جنگل تاریک بین درخت هامی خوابم .)) و رفت زیر تختش ، توی تاریکی ...