شیشه های ماشین دودیه؛عجیبه منو دیدی! شاید چون توهم داشتی منو می دیدی. شایدم علتش اینه که دلم می خواست سوار بشی.همین جا بود؛چار سال قبل. چار سال و خرده ای. چار سال و چار ماه و یک هفته و سه روز؛یا به عبارتی:چار سال و چار ماه و ده روز. ممکنه یادم بره؟! همین جا بود، همین جای پیاده رو، همین موقع عصر، با این تفاوت که اون موقع دست دختر خواهرم دستم بود،این دفعه…