قبل از اینکه تلاش کنم این را از متن عهد عتیق ثابت کنم، اجازه دهید اشاره ای داشته باشم به داستان های اخلاقی در مورد پول که در آن مسییح به اهمیت تولید و منفعت تاکید کرده بود. در شرح قدرت پروردگار او داستانی را از یک مرد ثروتمندی می گوید که می خواهد به راه دوری سفر کند و قبل از رفتن پیشخدمت های خود را فرا می خواند و به هر کدام از آنها به اندازه توانایی شان مقداری پول می دهد؛ اولی ۵ سکه، دومی ۲ سکه و سومی ۱ سکه دریافت می کند. اولی و دومی پولشان را از طریق تجارت دو برابر می کنند و سومی آن را در زمین دفن می کند. به محض برگشت مرد ثروتمند، هر یک از پیشخدمت ها برای تسویه حساب نزد او می آیند. ارباب بیشترین خوشحالی را از پیشخدمت اولی که مقدار زیادی از سرمایه اش را دو برابر کرده بود داشت و از دومی نیز که سرمایه اندکش را دو برابر کرده بود شادمان گشت و به آنها گفت: «خیلی خوب بود، خدمت گزاران خوب و وفادار. شما بیشتر از حد معمول وفادار بوده اید. من بسیاری از کارها را به شما خواهم سپرد. بیایید باهم لذت ببریم». اما از مرد سوم که پول خود را به علت ترس از بین رفتن در تجارت در زمین دفن کرده بود، عصبانی شد. پیشخدمت حداقل می توانست آن را به مبادله کنندگان پول بسپارد و مقدار سود آن را دریافت کند. مسیح مشروعیت سود از راه تجارت و نرخ سود طبیعی را که با وام دادن پول به دست می آید، تایید می کند. این دوشکل از فعالیت همانند مثال بررسی شده شبیه هم نیستند، ولی هر دو مشروع هستند. منفعت از راه تجارت دارای ریسک است و به همین دلیل مرد سوم از تلاش برای به دست آوردن آن ترسیده بود. «من ترسیدم و آن را در زیر زمین پنهان کردم. اوه، آنچه مال تو بود آنجاست». او فکر می کرد که بهتر است اصل آن را به صاحبش برگرداند. مالک او را نکوهش کرد. چرا؟ زیرا او آن پول را هدر داده بود. یکی از دلایل که هیچ کسی استفاده از پول را بایکوت نمی کند این است که در آینده از آن پول بیشتری به دست بیاورد. در غیر این صورت چرا پول را برای چیزی که امروز می توانید بخرید، خرج نمی کنید؟ چرا صبر می کنید؟ بنابراین، سود یکی از بخش های اساسی در فعالیت انسان هاست و غیرقابل اجتناب است.»