جری و سیل کوچولو برای اینکه تام را گول بزنند تا آن ها را تعقیب نکند؛ کیسه را روی تلمبه ی آب انداختند. تام وقتی به کیسه رسید؛ فکر کرد سیل کوچولو هنوز توی کیسه است. بنابراین دست هایش را باز کرد و پرید تا او را بگیرد. ولی سرش محکم به تلمبه خورد و افتاد. اما بچه های عزیزم! سیل کوچولوی زرنگ فورا از لوله دودکشی که نزدیک دیوار یک خانه بود، بالا رفت و به پشت بام رسید و روی سیم های برق بندبازی کرد و فرار کرد. تامی هم که حالا کمی حالش بهتر شده بود از جایش بلند شد و با یک چرخ مخصوص بندبازی، سیل را دنبال کرد و با عصبانیت فریاد زد سیل کوچولوی ناقلا؛ دیگر نمی توانی از دست من فرار کنی.