«کیانا» و «کیارش»، خواهر و برادری که همراه خانواده خود برای تعطیلات به کلبه ای قدیمی در اعماق جنگل می روند. خانه ای اسرارآمیز که آنها را به گذشته های دور می برد تا با سرگذشت نیاکان آشنا شوند. کیانا از پشت کمد چوبی صدای ناله می شنود. او متوجه می شود که درب کهنه و راه پله ای پشت کمد است. او از راه پله قدیمی به جای تاریکی می رسد که زنی همراه فرزند هفت ساله اش آنجاست. او «ایراندخت» دخترحاکم و همسر خسرو، شاه بزرگ ایران زمین است و خسرو به خاطر بدگمانی دستور کشتن او را داده است. در حالی که او باردار است، اما وزیر او را نجات داده و به خسرو اعلام کرده که ایراندخت کشته شده است. کیانا با آشنایی با ایراندخت، سعی در نجات او و فرزندش با مهارت هایی چون دوراندیشی، مراقبت از خانواده، کنترل خشم و فداکاری دارد. این داستان مصور از کتاب های خانه اسرارآمیز برگرفته از باب هشتم مرزبان نامه است و برای گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.
کتاب نجات ایراندخت