با عرض ادب و احترام فراوان از ابتدا به انتهای کتاب، داستانها به گونهای بودند که گویی داستان یک هفته از مسافریست که خانهای در کرج دارد و محل کار او جایی در میان هیاهوی تهران است. با این داستانها گویی خواننده برای هفتهای با آن مسافر، همسفر میشود. نکته جالب دیگر این است که برای من هر داستان تداعی کننده یکی از فصول سال بود؛ گرمای تابستان و سرمای زمستان را میشد در داستانها احساس کرد. از آنجا که نویسنده یک زن است، داستانها از منظر و دیدگاه یک زن مطرح شدهاند و میتوان رنگ و بوی زنانه داستانها را به راحتی لمس کرد. به عنوان یک پیشنهاد شاید بتوان همین مقوله مترو را از منظر یک نویسنده مرد نیز به رشته تحریر درآورده و تجربه کرد. مورد دیگر اینکه شاید خوب باشد که برای تالیفات دیگر، نویسنده نسبت تجربههای مثبت به تجربههای منفی را افزایش دهد. زیباییها و نکات مثبت متعددی وجود دارد که نویسنده میتواند آنها را نیز در نظر گرفته و در نوشتههای خود لحاظ کند. در نهایت لازم میدانم از نویسنده گرامی، کمال تشکر را داشته باشم که به زیبایی، مخاطب را به بطن جامعه برده و باعث عمیقتر شدن و تغییر نگاه افراد به مسائل روزمره و پیش پا افتاده شد. قلمتان مستدام