محمدرضا سرشار

محمدرضا سرشار

محمدرضا سرشار (زادهٔ ۲۳ خرداد ۱۳۳۲، کازرون) مشهور به رضا رهگذر، نویسنده و پژوهشگر و منتقد ادبی و گوینده برنامهٔ رادیویی قصه ظهر جمعه است. او در سال ۱۳۳۲ کازرون[۱] متولد شد. اما بیش از شش سال از سالهای اولیه کودکی را در این شهر سپری نکرد. او پس از اخذ دو دیپلم فنی و ریاضی و طی دورهٔ سربازی در کسوت سرباز معلم (سپاهی دانش) در سال ۱۳۵۴، با رتبه دوم در رشتهٔ مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت ایران مشغول به تحصیل شد اما به خاطر علاقه‌ای که به نویسندگی داشت موجب شد تا وارد عرصهٔ هنر شود و در سال ۱۳۵۹ در شیراز ازدواج کرد.
نخستین آثار قلمی سرشار (رهگذر) در سال ۱۳۵۲، در یکی از مجلات هفتگی ادبی، و اولین کتابش در سال ۱۳۵۵ به چاپ رسید. در مجموع، چهار عنوان کتاب و چند داستان کوتاه از سرشار، در دوران پیش از انقلاب متشر شد.
سرشار فعالیت سیاسی در دوران سلطنت دودمان پهلوی را با داستان‌های خود پی می‌گرفت. با وجود این، در دوران اوج‌گیری انقلاب ۵۷، در اواخر دوره صدارت تیمسار ازهاری دستگیر و اوایل نخست وزیری شاهپور بختیار، همراه با خیل زندانیان سیاسی کشور، آزاد شد.
در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال۵۷، حدود ۱۴۰ عنوان کتاب دیگر از وی، در قالب داستان، پژوهش، نقد و مباحث نظری ادبی، به شکل تألیف یا ترجمه، و تعدادی نیز (مانند سه شماره گاهنامه داستان، هفت مجلد قصه‌های انقلاب، دو مجلد «سه شنبه‌های دوست داشتنی» و …)به صورت گردآوری و ویرایش غلیظ، برای کودکان و نوجوانان و بزرگسالان منتشر شد.

کتاب های محمدرضا سرشار

گردش علمی در جزیره ماهی


نامه آرزوها


شهربازی شگفت انگیز


شبح ترسناک


جزیره ماهی


پشت دیوار شب


آنک آن یتیم نظر کرده 3


شب گرفتن ماه


جاسوس


آنک آن یتیم نظر کرده


اگر بابا بمیرد


گنجشکک و پنبه دانه


10 قصه از حضرت محمد (ص)


اصیل آباد


به دنبال پدر


نوشته ی روی دیوار


پای تخته سیاه


همه گفتند مرگ بر شاه


امام می آمد


طنابی از آتش


کشاورز پیر و خرس قهوه ای


غریبه ها


دم پیشی


تنبیه کاری


خروسک و پادشاه


آنجا که خانه ام نیست


ببارد باران، نبارد باران


سفر به جنوب


غیر از خدا هیچ کس نبود


سگ یاران غار


قوچ آسمانی


خر حضرت عزیر


کلاغ و هابیل


وال و حضرت یونس


فیل و ابرهه


نگو نمی توانم


کک به تنور


بیشتر بخوانید

ژانر فانتزی، پرورشگاه تخیل و خلاقیت

زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟