حمید میرزا قاجار

حمید میرزا قاجار

حمید میرزا قاجار، پسر محمد حسن میرزا و همسرش محترم السلطنه رزاقی، در سال ۱۹۱۸ به دنیا آمد و پس از سه یا چهار سال اقامت در تهران، ایران را ترک کرد. مدتی پیش جدش، محمد علی شاه قاجار مخلوع، در استانبول ماند و سپس همراه‌پدرش، محمد حسن میرزا در سن ریمو و پاریس زندگی کرد. وی در سال ۱۹۲۵ به اصرار پدرش، برای تحصیل روانه انگلستان شد و در آن‌جا زیر نظر سرپرسی هرون مکسول، که یکی از دوستان محمد حسن میرزا بود. حمید قاجار در مدرسه‌ای که خانم هرون-مکسول بنیاد نهاده بود با زبان انگلیسی آشنایی کامل یافت. فارسی هم اصلاً نمی‌دانست. پس میان حمید قاجار و پدرش زبان مشترکی وجود نداشت و در نتیجه طبیعی بود که خانواده پابرجای هرون-مکسول جانشین خانواده سرگردان سلطان‌حمید قاجار شد و هیچ‌چیز نیز مانع گسستن پیوندهای معنوی و عاطفی وی بافرهنگ ایرانی نشد.
حمید قاجار در انگلستان نام مستعار «دیوید (داود) دروماند» را گزید.
سرشت دیوید دروماند-حمید قاجار- ترکیب و معجونی بود از شمایل یک ایرانی با منش گرم دریانورد خوش‌خلق انگلیسی. در سال ۱۹۵۷، حمید قاجار به ایران برگشت و چهارده سال شغل‌های گوناگونی را در کنسرسیوم نفت به عهده گرفت. در این مدت، با خلقیات ایرانیان برای اولین بار آشنا شد. البته این خلقیات را دیوید دروماند شخصاً تجربه کرد.
آنچه چهره ایرانیان را در چشم او سیاه کرد، فساد بود، فساد همه‌گیر و بازکننده چشم و گوش هر آدم بی‌خبری که وی آن را در کلیه سطوح کنسرسیوم نفت مشاهده کرد. چون حمید میرزا در محیط باز و بی‌تعارف نیروی دریایی بریتانیا- به قول خودش-پرورش یافته بود، به رک‌گویی متمایل بود؛ بنابراین وی از اظهار آرا و عقاید تند خود با عبارات پوست‌کنده پرهیز نمی‌کرد. چنان‌که حتی گاهی دربارهٔ آلودگی محمدرضا پهلوی نیز بی‌پروا حرف‌هایی می‌زد.
ازاین‌رو است که در «اداره اطلاعات شهربانی» بازجویی شد. حمید میرزا تزویر و ریاکاری را از صفات بارز مقامات ایرانی می‌دانست. پس از بازگشت «سلطان حمید قاجار»، به ایران، وی با تعدادی از قوم و خویش‌های قاجاری خود، که در ایران مانده بودند، تماس پیدا کرد. او در این برخوردها، با آنان‌احساس بیگانگی می‌کرد. ندانستن فارسی هم بیشتر او را از آن‌ها جدا می‌ساخت. به قول او، «تقریباً همه آن‌ها مشغول کاری بودند که مردم آن را معمولاً در ایران انجام می‌دادند، در حالی که من با کنسرسیوم بین‌المللی به‌طور عادی همکاری می‌کردم». از این‌جمله معلوم است که حمید میرزا به دو نوع کار قائل است: کار «ایرانی» و کار «فرنگی». کار ایرانی گویا غیرعادی است و همراه با فساد که با پارتی‌بازی و رشوه پیش می‌رود، در صورتی که‌کار فرنگی کاری است به هنجار که در محیط سالم با روش‌های صحیح و مصون از نفوذ افراد ذی‌نفوذ انجام می‌شود. شاید برای خواننده موجب تعجب باشد که دروماند-قاجار محیط کار فاسد ایران را به مدت چهارده سال تحمل کرده و در تمام این مدت زبان فارسی‌را هم یادنگرفته‌است.

کتاب های حمید میرزا قاجار

واپسین وارث تخت و تاج قاجار